صفحه رسمی شاعر شاهزاده خانوم
|
شاهزاده خانوم
|
تاریخ تولد: | شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۲۵ |
برج تولد: | |
گروه: | شاعران سپید |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | سه شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۱ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۳۴۴۴۲ |
تا کنون 594 کاربر 6690 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: بوی نَم ِ ترس آزارش میداد؛ دائما قلنج انگشتانش را میشکست و از پنجرهی نگرانی به آیندهی ماتَش خیره شده بود و به صعود از ارتفاعات تنهایی میاندیشید...
«شاهزاده»
و در نهایت اینکه...
در قلب هر سیاهی فصل جدیدی از رویش من آغاز خواهد شد.. مرا از هیچ رویداد تلخی هراسی نیست..چرا که این من ِِ شگفت انگیز آگاه بارها به من . سر به هوای ِِ ناگاه ثابت کرده.. می توانم بسازم فردایی را که دیروزش به منفی صفر درجه ی بودن رسیده بود.. *شاهزاده* |
|
|
|
اشعار ارسال شده
ثبت شده با شماره ۱۲۹۸۳۸ در تاریخ ۸ روز پیش
نظرات: ۳۲۸
ثبت شده با شماره ۱۲۹۰۱۱ در تاریخ يکشنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۳ ۱۷:۳۵
نظرات: ۲۸۵
ثبت شده با شماره ۱۲۸۹۰۵ در تاریخ چهارشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۳ ۱۵:۴۰
نظرات: ۲۵۳
ثبت شده با شماره ۱۲۷۰۷۹ در تاریخ جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۲۲:۴۸
نظرات: ۵۴۷
ثبت شده با شماره ۱۲۶۳۳۳ در تاریخ چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲ ۲۳:۴۹
نظرات: ۳۴۷
مجموع ۳۴ پست فعال در ۷ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر شاهزاده خانوم
|
|
آرامش عزیزم؛ خواهر خوبم💚 شنیدن خبر درگذشت پدر مهربونت خیلی جانسوز و تاسفبرانگیزه و تصور اینکه الان چه حالی داری دردناک، افسوس که کاری از دستم ساخته نیست
|
|
يکشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۲ ۰۵:۳۶
نظرات: ۱۶۷
|
|
سَر ِ شب رسیدیم *حوصلهدون*، *بیحوصله* آروم بنظر میرسید و مثل روزایی که با حوصله بود رفتار میکرد؛ صبورانه و متین... با حالاتی که داشت حس کردم یه قدم به فراموشیت نزدیک شدم و
|
|
جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ ۰۴:۱۷
نظرات: ۱۹۳
|
|
غم سنگینی مرا سخت در بر گرفته بود. با خود گفتم *ذکر یونسیه* قطعاً کارساز است و مرا از وحشتی پوشالی رها خواهد کرد. چندین بار به زبان آوردم؛ اما قلبم پذیرای زبان ِ ذکر گویم نبود و وقت ِ
|
|
سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ ۰۳:۱۴
نظرات: ۲۲۹
|
|
*«آی.. تویی که دیگر ندارمت»*!... چه حرفها؟ من که دیگر ندارمت... حواس ِ پرت ِ حواسم را میبینید؟ هوای شما را بیهوا در سر می
|
|
پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ ۰۴:۵۶
نظرات: ۲۲۴
|
|
از وقتی رفتی حوصلهی *حوصلهام* سر رفته، حتی حوصلهی منم نداره، بعد اینکه کلی نِق میزنه و *نِقدونش* پُر میشه، میره یه گوشهی *حوصلهدونم* میشینه و سُما
|
|
سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ ۰۴:۵۱
نظرات: ۲۴۷
مجموع ۵۲ پست فعال در ۱۱ صفحه |